سه شنبه 24 خرداد 1392 ساعت 22:46 |
بازدید : 1681 |
نوشته شده به دست مجید |
(نظرات )
اوني كه مي خواستم عهدشو شكست و به پاي عشق جديد نشست و چش روي آرزوم هميشه بست و پشت مه پنجرمون رها شد اوني كه مي خواستم مث اشك چكيد و تو طول راه يهو يكي رو ديد و صداي از ما بهتر و شنيد و به خاطر هيچي ازم جدا شد اوني كه مي خواستم دل ما رو بردو تو راه كه مي رفت به يكي سپرد و تو خاطرش ، خاطره ي ما مرد و يكي ديگه تو روياهاش خدا شد اوني كه مي خواستم دل ازم بريد و بين گلا يه گل تازه چيد و به اوني كه دلش مي خواس رسيد و مثل تموم مردا بي وفا شد اوني كه مي خواستم زود ازم گذشت و يه روزي رفت و ديگه بر نگشت و منكر مجنون شد و كوه و دشت و منكر عشق و بودن با ما شد اوني كه مي خواستم زير قولش زد و با يكي ديگه پيش من اومد و به خاطر اون به ما گفتش بد و عزيز تر از ديروز و از حالا شد اوني كه مي خواستم شدش از ما سرد و پيغام دادش كه ديگه برنگرد و بد بودن ما رو بهونه كرد و غيبش زد و يك دفعه كيميا شد اوني كه مي خواستم ما رو بد شناخت و هستي شو پيش يكي ديگه باخت و قصر من و با يكي ديگه ساخت و شكر خدا باز ولي پادشا شد اوني كه مي خواستم من و داد به باد و رفت پيش اون كس كه دلش مي خواد و زد زير عشقش تا يادش نياد و اسم منم جز آدم بدا شد اوني كه مي خواستم من و زد كنار و خزونشو يه جوري كرد بهار و قايم شدش تو يه عالم غبار و تقدير ما مثل موهاش سيا شد اوني كه مي خواستم آخرش گم شد و بازيچه ي چشماي مردم شد و وارد عشق صد و چندم شد و توي خيال كس ديگه جا شد اوني كه مي خواستم ، ولي انگار مده مال همه يه جورايي گم شده كاش از ميون غبارا بياد و بهم بگه هر چي مي گي بيخوده